کتاب نما

ساخت وبلاگ
پاندای بزرگ و اژدهای کوچکنویسنده: جیمز نوربریترجمه: نازنین فیروزیتهران - نشر میلکان - چاپ ۱۵ - ۱۴۰۱تعداد صفحات: ۱۶۰نویسنده این کتاب را تقدیم به تمام کسانی کرده است که گم شده اند. او در توضیح دلیل نوشتن این کتاب چنین آورده است: «چند وقت پیش که شرایط خوبی نداشتم، اتفاقی در یک کتابفروشی کتاب های دست دوم به کتابی دربارۀ آیین بودایی برخوردم. محتوایش برای جذاب بود و شروع کردم به بررسی عمیق تر معنویت و مراقبه. هر چه بیشتر یاد گرفتم، بیشتر متوجه شدم که نیازی نیست بردۀ افکار منفی ام باشم. بعد از کشف چیزی که تا این اندازه شادی ام را افزون کرد، بیشتر مصمم شدم به دیگران کمک کنم. به انجمن خیریه ای پیوستم و با افرادی هم صحبت شدم که برای رهایی از تنهایی، اضطراب و افسردگی تماس می گرفتند. میزان رنج بشر واقعاً شوکه ام کرد و به من انگیزه داد تا گروه حمایتی کوچکی برای محله ام راه اندازی کنم، ولی با آمدن بیماری کرونا این برنامه ها متوقف شد. بنابراین تصمیم گرفتم به جای آن نقاشی بکشم تا به روش های ساده و قابل دسترس، این ایده های تحول آفرین قدرتمند را به مردم منتقل کنم. در ابتدا اصلاً نمی دانستم که چقدر موفق خواهد بود، ولی افرادی از فرهنگ ها، ادیان، کشورها و گروه های سنی مختلف با من تماس گرفتند و گفتند که چقدر نقاشی های من در دوران سخت به آنها کمک کرده است. من تمام نقاشی ها را با جان و دل کشیده ام و فکر می کنم به همین دلیل است که آنها با مردم حرف می زنند؛ در تک تکشان تکه ای کوچک از روح من هست.»نویسنده در این کتاب هر نقاشی اش را با جمله ای کوتاه و پرمفهوم که بیشتر گرفته شده از افکار عرفانی بودایی است در قالب گفت و گوی یک خرس پاندا با اژدهایی کوچک که در سفری طولانی همراه یکدیگر شده اند بیان می کند و د کتاب نما...
ما را در سایت کتاب نما دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ketab60o بازدید : 53 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 23:48

خال گل سرخنویسنده: تنسی ویلیامزمترجم: مرجان بخت‌مینوتهران - نشر مینو - چاپ ۹ - ۱۴۰۱تعداد صفحات: ۱۴۴شخصیت محوری این نمایشنامه؛ سرافینا دله‌رز زنی میانسال و خیاط است که تمامی آمال و زندگانی‌اش را در عشق به شوهرش خلاصه کرده است. او جانش را به جان شوهرش بسته و تمامی دلخوشی و رویاهای زندگی‌اش را در وجود او می‌بیند. شوهری که از دست می‌رود و موجب پریشان احوالی شدید سرافینا و افسردگی و انزوای سه ساله او می‌شود. اما همه چیز از وقتی بدتر می‌شود که در می‌یابد شوهرش به او خیانت می‌کرده است. تنسی ویلیامز در این اثر یک زن آتشین مزاج ایتالیایی را با تمامی ویژگی‌های عالم زنانه همچون نقاشی ماهر ترسیم می‌کند و از جامعه ایتالیایی‌های مهاجر به آمریکا نیز تصویر نسبتاً واضحی را ارائه می‌دهد. اثری بسیار دراماتیک و سرشار از مسائل انسانی‌ست و ویلیامز با این نمایشنامه موفق به بردن جایزه تونی شد. مرجان بخت‌مینو ترجمه‌ای با جملاتی کتابی و خشک از این اثر ارائه داده است. به گمانم خود ایشان با صحنه تئاتر و هنر نمایش اندکی بیگانه باشد وگرنه کسی که خود بازیگری یا کارگردانی تئاتر را از نزدیک لمس و تجربه کرده باشد می‌داند که چگونه می‌باید دیالوگ‌ها را در دهان بازیگران جا داد و از چم و خم گفتگوهای محاوره‌ای به خوبی آگاهی دارد، خصیصه‌ای که متأسفانه در این ترجمه دیده نمی‌شود. واژه‌ها صیقل نخورده‌اند و به خشکی همانند جملات کتاب‌های علمی ترجمه شده‌اند.سطرهایی از کتاب:سرافینا: [خطاب به مجسمه مریم مقدس] حالا گوش کن، خانم! این خانه کوچک را کف دستت گرفتی و در هم شکستی! این خانه کوچک را شکستی مثل اینکه پرنده‌ای را با دستانت پَر می‌کَنی. برای اینکه از سرافینا متنفری؟ سرافینا که عاشقت بود! نه، نه، نه، چیزی نگو! حرفت را با کتاب نما...
ما را در سایت کتاب نما دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ketab60o بازدید : 51 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 23:48

هراکلسنویسنده: اوریپیدمترجم: دکتر غلامرضا شهبازیتهران - نشر بیدگل - چاپ 1 - 1402نمایشنامۀ «هراکلس» یک تراژدی آتنی است که نخستین بار حدود سال چهارصد و شانزده پیش از میلاد بر صحنه رفته است. هنگامی که هراکلس در جهان زیرین در حال انجام دادن کارهای مردافکن خویش است، لیکوس؛ غاصب تاج و تخت تبای، پدر، همسر و فرزندان او را به مرگ محکوم می‌کند. هراکلس به موقع برای نجات آنان از راه می‌رسد، اما این سرآغاز دردهای بی پایان بزرگ‌ترین پهلوان یونانیان است. هراکلس اوریپید، نمایشنامه‌ای غیر معمول، تأثیرگذار و آکنده از دردهای انسانی است. اوریپید در این درام، ضمن برخورد نوآورانه با اسطوره، ساختاری بنا می‌کند که جسورانه و مثال زدنی است. دکتر شهبازی در ترجمۀ خود از لحنی کلاسیک و متناسب با دوره و فضای مربوط به نمایشنامه به درستی استفاده کرده و ترجمه‌ای منقّح، یکدست و خوش‌خوان را از این اثر ارائه کرده است که خواندن آن به ویژه برای اهالی تئاتر و ادبیات نمایشی نه تنها خالی از لطف نیست، بلکه لازم است. ایشان هفت نمایشنامۀ دیگر از آثار کلاسیک یونان باستان را نیز در همین نشر بیدگل منتشر کرده که خواندن آنها را به علاقه‌مندان نمایش توصیه می‌کنم.سطرهایی از کتاب:تسیوس: بیا مرد بی نوا! به قدر کافی اشک ریخته‌ای!هراکلس: یارای آن ندارم! دست ها و پاهایم نمی‌جنبند. نمی‌توانم از اینجا بروم.تسیوس: آری، هراکلس. تیره‌بختی حتی بر نیرومندان هم چیره می‌شود.هراکلس: کاش هم‌اکنون همین جا بدل به صخره‌ای می‌شدم و تمامی مصائبم را از یاد می‌بردم.تسیوس: بیا، بس است! دستت را به دوستی که یاریگر است بده!هراکلس: اما مراقب باش! من نباید بگذارم این خون کشتار به جامه‌های تو برسد.تسیوس: بگذار برسد، هراکلس. پریشانی به خود راه مده، من نگران کتاب نما...
ما را در سایت کتاب نما دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ketab60o بازدید : 51 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 23:48